ما در آرت شات، منتخبی از تصاویر، طراحیها، نقاشیها، تصاویر هنری و هرچیزی که فکر کنید را قرار میدهیم. شاید با خودتان بگویید که سلام؟ اینجا اینترنت است و چیزی که زیاد، همین عکسها!»، بله درست میفرمایید اما مسئله همین است، چیزی که زیاد پیدا میشود عکس است و چیزی هم که لذت بخش است، تماشای آنهاست. پس ناراحت نباشید و از دیدن تصاویر قرار داده شده لذت ببرید. ما چند بخش ویژه هم داریم که شامل تصاویر پس زمینه، تصاویر نامربوط، تصاویر نوستالوژیک و غیره میشود. علاوه بر اینها، توضیحاتی هم خدمت شما ارائه خواهیم داد که امیدواریم کارآمد باشند. شما میتوانید با ارائه نظرات و پیشنهادات، ما را در بهتر شدن این بخش همراهی نمایید
والتر بنیامین، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، مقالهای دارد به نام اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی». در این مقاله میگوید: آثار هنری تا پیش از ساخت دستگاههای تکثیر و کپیهای ماشینی، در هالهای از نور قدسی بودند و به بازدیدکنندگانشان در سالنهای بزرگ و ساکت، الهام دینی و شور و هیجان میبخشیدند. اما در عصر کپیهای ماشینی و تکثیر فراوان آنها با دستگاههای مکانیکی، دیگر آن نیروی الهامبخش و تأثیرگذار را ندارند. تابلوی که بر روی هر دیواری نصب شده است، بیشتر از چند ثانیه کسی را به توقف و دیدن وانمیدارد.
تکثیر مکانیکی دین نیز همین سرنوشت را دارد. وقتی در و دیوار شهر را پر میکنیم از آیات کتابی که باید در خلوت معنوی بخوانیم تا اثری بگذارد، وقتی برنامههای خبری تلویزیون را با درود و صلوات و دعا آغاز میکنند و سپس راست و دروغ را به هم میآمیزند، وقتی در هر مقاله و نوشتاری برای اثبات سادهترین و بدیهیترین گزارهها به آیات و روایات استناد میکنیم، وقتی در آغاز هر جلسهای – ولو اینکه موضوع جلسه، پایین آوردن قیمت مرغ و تخم مرغ باشد – آیاتی از قرآن را میخوانند و وقتی خیابانها و کوچههایمان همنام مقدسترین مردان و ن تاریخ دین میشود، تنها اتفاقی که میافتد تبدیل امر دینی مقدس به امر عرفی دستمالیشده است.
فقه، بزرگترین دستگاه تکثیر دین و عرفیسازی آن است. فقه، از بازار تا حمام ما را با احکام دینی میآمیزد و از این رهگذر، دین را عرفیترین پدیدۀ زندگی بشر میکند. از سوی دیگر به دلیل بیمهری برخی ادیان با هنرهایی همچون موسیقی و نقاشی و مجسمهسازی، هیچ نیرویی در جامعه برای شورانگیزی و الهامبخشی باقی نمیماند. بدین ترتیب، همه چیز عرفی و خیابانی میشود و هر گونه هیجان و شورمندی و رازآمیزی از جهان رخت برمیبندد. ادیان در نخستین مرحلۀ ظهورشان، چنان رازآمیز و قدسیمآب بودند که پیروانشان را سرشار از امر قدسی میکردند؛ اما اندکاندک همۀ آنها یا جامۀ حکومت بر تن کردند و یا در بازار و خیابان، شمشیر باید و نباید به دست گرفتند. اکنون نیز انسان معاصر اگر به دین نیاز داشته باشد، دینی است که به او هیجان میبخشد و زندگی او را با افقهای دور پیوند میزند و جهان را در نظر او به مثابۀ اثری هنری و رازآمیز و حیرتانگیز میآراید. به قول مولانا: جز که حیرانی نباشد کار دین.» اما دین عرفیشده و آمیخته با تظاهرات بیرونی و مناسک دشمنشکن، از عهدۀ چنین رسالتی برنمیآید.
شاید براتون جالب باشه که بدونید من اخیرا صاحب یه جفت خواهرزاده ی دو قلوی ناهمسان شدم و واقعا باید بگم نگه داشتن بچه ی دو قلو جدا از مسائل مالی تو این وضعیت اقتصادی واقعا مشکل هست.
این که آدم دو تا بچه ی هم سن و سال هم رو در شرایط یکسان رفتاری باهم تربیت کنه یا سعی کنه عدالت رو کاملا بین اون ها برقرار کنه واقعا دشواره،پیشنهاد شما برای این مورد چیه؟ خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم.
تمام اذیت شدن ها به خاطر بزرگ کردن بچه ها یک طرف و درست تربیت کردنشون یه طرف.یعنی من فکر میکنم اگه آدم خیلی هم بخاطر بزرگ کردن بچه هاش سختی کشیده باشه اما وقتی که بهشون نگاه میکنه از تربیت و شعورشون لذت ببره تموم خستگیش از تنش بیرون میره و خوشحال میشه که یه انسان تحویل جامعش داده.
بچه آوردن طبیعت هر موجود زنده ای هست و آدم و حیوون هر دو بچه میارن و این اصلا افتخار نداره،چیزی که باعث افتخار و سربلندی آدمه بچه ی خوب و سالم و با اخلاق تربیت کردنه،اینه که افتخارش باعث میشه یه عمر سرتو بالا بگیری.
درختها از ۳۷۰ میلیون سال پیش بر روی کره زمین بودهاند و گرچه ما انسانها با همه امکانات خود سعی در از بین بردن آنها داریم، آنها تا جایی که میتوانند مقاومت میکنند.
برآورد میشود که روی زمین علیرغم همه جفاهایی که ما به طبیعت وارد کردهایم هنوز ۳ تریلیون درخت وجود داشته باشد که ۳۰ دصد کل مساحت خشکیهای زمین را میپوشانند.
نگاه منفی به هنر و طراحی و نقاشی و از این دست امور. خیلی ها وقتی به سن انتخاب می رسیدند با اصرار خانواده وارد شاخه های ریاضی و تجربی و کلا نظری می شدن چون خانواده ها می گفتن تو برو مهندس شو هنر رو میری بیرون کلاس خودت یاد میگیری!!!! این حرف یک اشتباه بزرگ درون خودش داره
مسئله اصلی اصلا یاد گرفتن نیست بلکه علاقه است. ما باید به بچه هامون دنبال موفقیت بودن رو با علاقه مند بودن به موفقیت همراه کنیم. نمیشه من مهندس باشم اما دوست نداشته باشم و در عین حال که دوست ندارم کار رو ازش لذت ببرم! همونطور که نمیشه یک مهندس رو نمیشه نشوند پای قلم و کاغذ و ازش خواست براتون لوگو و کاتالوگ این طور چیز ها طراحی کنه!!
اما مشکل میدونین چیه !؟ این طرز نگاه اشتباه یک ویرانی دیگه هم به همراه خودش میاره. وقتی تو سر همه کردن که هنر مند بودن کار خاصی نیست تو برو مهندس شو بعد بیا بشین خودت هنرمند شدن رو یاد بگیر، اونوقت که وقتی این قشر از آدم ها میان برای اینکه یک سفارش طراحی رو به ماها بدن ارزش کمی برای کارمون قائل میشن!! امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
مثلا من اگر یک مهندس باشم و ارزش هنر رو برام در دوران تحصیل مشخص نکرده باشند وقتی در آینده به یک طراح هنر مند نیاز داشته باشم چون برای کارش ارزش خاصی قائل نبوده ام قطعا با برخورد بالا به پایین با فرد طراح برخورد خواهم کرد. این البته نشانه بی شخصیتی اون مهندسه اما خوب جامعه این شکلی شده دیگه.
به عنوان جمع بندی 2تا مورد رو حتما رعایت کنید.
اولا به بچه ها دنبال موفقیت بودن رو در کنار لذت بردن از مسیر موفقیت یاد بدید . (باید کاری که باعث موفقیت شماست رو دوست داشته باشید یا همون جمله قدیمی که دنبال علاقه برید.)
دوما یاد بدیم و یاد بگیریم اگر شغل کسی و علاقه فردی و کاری کسی با ما فرق داره دلیل بر کوچک بودن کار و تلاش نیست ( اگر با کسی چون احساس میکنید شغل شما مهمتره بد برخورد میکنید قطعا آدم کاملا بیشعوری هستید حتما اگر مدرک پزشکی و دکتری و مهندسی و وکالت داشته باشید. )
و در پایان یک عالم آرزوی خوب برای همه افرادی که شنبه اول مهر قرار یک سال پر بار تحصیلی رو شروع کنند
هزینه های زندگی واقعا کمر شکن شده
آدم گاهی واقعا برای خرج های روزانه اش باید کلی دو دو تا چهار تا بکنه
بخصوص وقتی یک طراح باشی و حقوقت ثابت نباشه و بر اساس پروژه هات بخوای پول بگیری
خوب این واقعا سختش میکنه
حساب کنه آدم یک هفته بد داشته و مشتری کلا کم بوده و پول زیادی نگرفته حالا همه این فشار میاد رو آخر هفته و چون پول زیادی هم نگرفته آخر هفته هم نمیتونه خیلی خوش بگذرونه
پس این فشار با همین وضعیت آخر هفته رو خراب میکنه و کسل منتظر اول هفته می مونه
من با این میگم دور باطل
مشتری کم درآمد کم آخر هفته خراب
آخر هفته خراب نتیجه اش میشه هفته بعد که سخت تر و بد تر از این هفته هم میشه
عجب زندگی عجیبیه زندگی که به عنوان Free lancer توش کار میکنی
اخیرا روی طراحی Layout یک سایت در فتوشاپ کار می کردم که نیاز پیدا کردم خط های ترازبندی(Guides) ها را از یک فایل PSD به فایل دیگر کپی کنم . با توجه به اینکه در خورد فتوشاپ این قابلیت رو پیدا نکردم دنبال راه های دیگر گشتم و به این راه حل ساده و سریع رسیدم :
درباره این سایت